Why without rest? بدون استراحت چرا ؟

 فکر کردن . یا هرز نوشتن . هیچ چیز ندارم . فقط فکر می کنم . این مقدار باید بنویسم . خیلی هوا یا یک قسمت از بدنم . یخ کرده است . دوباره باید کارم را انجام بدهم . دوباره نمی خواهم کار کنم . فکر کرده ای . به این می گویند . کار این هیچ فرقی نمی کند . فکر کن . انجام داده ام . فکر کن . تمام آن موانع ها یا تمرینات را انجام داده ام . مشکل من با اشیاء یا ارباب های از من درخواست می کرده اند . به آن ها 

Recognition شناخت

 روان شناسی ورزشی

تهیه کننده کارتون فشرده خنده دار به نام پوگو میگوید ما دشمن را ملاقات میکنیم دشمن خود ما هستیم

.... الان این همه تلاش کردم . به جای پیشرفت باید دوباره کارهام را تغییر بدهم . پس اگر بدون کمک کردن شانسی برای موفقیت نداشته باشی . تنها باشی . بخواهی . تنهایی کار کنی . چه احساسی دارد . به جای وقتی خسته هستی . بخواهی کارهای راحتر را انجام بدهی . باید چه راهکاری را امتحان کنی . من حوصله ندارم . دوباره همان مسیر قبلی را تکرار می کنم . حالا تبدیل شده است . به وقت های هدر می دهم . 

مستطیل فرصت Opportunity Rectangle

وقتی از شما می پرسم خیلی احساس ترس می کنم .احساس می کنم خود سوالم را هم گم کنم . اما وقتی اینطوری فکر می کنم . در مستطیلی شما ارائه دادهای به اندازه یک مستطیل یا به اندازه یک بلاگ یا پست می توانم سوال بپرسم خود این  احساس خوبی هست . چه روزها سوالات بسیار رایگانی را پرسیدم . رایگان به من جواب داد می شد . شاید بزرگترین پاسخ من این باشد از فرصت های می توانست 

نشانه Sign

21 شهریور 94 چیزهای داخل این وبلاگ نوشته بودم . یک چیزهای مثل این هیچ چیز جالبی نیست . یک جای دیگر پست قرار می دهم . این دیگر چه قمستی بود. یک نشانه است . این صفحه را باز کرده ام . نه مشکل دارد . دائم داره می رود . جای دیگر یعنی به قسمت پایین مطلب هاش انتقال پیدا نمی کند . چرا دارد اذیت می کند . نه اینطوری نمی توانم کار کنم . چرا مشکلش چی هست باید توی قسمت پاراگرف یک کاری  

وقت بزرگترین سرمایه استTime is the greatest asset.

بعضی وقت ها بیشتر از قبل باید روی خودت حساب باز کنی ،

به خودم نگاه می کنم ، اگر بخواهم از روی عقل تصمیم بگیریم ،اگر بخواهم ،عاقلانه 100% عمل کنم ؟

بعضی از کارهای که انجام می دهم ، واقعا نتیجه خوبی به همراه دارند ؟

مسلما نه ، ولی یک سری اشتباهات رو من انجام می دهم ، نمی دونم ، چرا ولی انگار جزء چرخه ای کاری من شده اند ، یک عادت ، یک اشتباه ،

این کارها رو نباید انجام بدهم ، ولی انجام می دهم ، باید کارهای مهم رو انجام بدهم .