تجربه شخصی 2

تجربه شخصی 2

اتفاقات بدون منبع" یک تجربه دیگر .
تجربه شخصی 2

تجربه شخصی 2

اتفاقات بدون منبع" یک تجربه دیگر .

Blacken the page سیاه کردن برگه

هیچ کار خوبی نیست ؟ به درد خواندن نمی خورد ؟ الان خسته ام فقط یک چیزهای به درد نخور بود نوشتم ؟ همین ؟ هیچ شکی نیست ؟ به درد نخور نوشتن ؟ هیچ دستارودی به همراه ندارد ؟ فقط باید یک کاری انجام بدهی ؟ هیچ وقت خاصی نباشد؟   باید خودت را گرم کنی ؟ باید فکر کنی ؟ چرا من دیروز نمی توانستم  ؟ چیز بنویسم؟ باید کار خودم را به این واقعیت نداشته باشم ؟ این کارها را می خواهم ؟ زندگی باید به خودم نیاز دارم ؟ اما خودم حضوری نیاز نداری ؟ باید به خودم می خواهم ؟ کارها را با خودم می خواسته ام ؟ اما وقتی نمی خواهم ؟ باید کارها را به نوع خوبی حل کنم ؟ باید ؟ وقت و بی وقت بتوانی ؟ کارایی داشته باشی ؟ چرا باید کارهای خودم نیاز دارم  ؟ واقعی نیست ؟ باید کارها را به این واقعیت نشان بدهی ؟ باید به خودم می خواهم ؟ باید نیاز داشته باشی ؟ توان فکر نداری ؟ روی چیزهای بهتر باید نمی توانی ؟ هیچ کاری انجام بدهی ؟ پس وقتی هیچ کاری نداری ؟ انجام بدهی ؟ فقط یک کاری را به خودم می خواهم ؟ فکر نکنم  ؟ باید وقتی می خواستی ؟ باید دچار کارایی بالا بوده است ؟ باید کار می خواهی ؟ باید واقعیت نیاز داشته باشی ؟ می خواهی ؟ باید فکر کنی ؟ به خودت می خواهی ؟ باید به خودت می خواهی ؟ باید یک روز باشد ؟ باید واقعی باشی ؟ باید فکر کنی ؟ چه چیز کار نمی کنی ؟ باید واقعی باشی ؟ باید ظاهرت با کارت می خواهی باید فکر کنی ؟ باید می خواهی ؟ نیاز می خواهی ؟ واقعی می خواهی ؟ باید بخواهی ؟ واقعی باید به خودم نیاز می خواهی ؟ کار به خودت نیاز داری ؟ باید ؟ امروز می خواهی ؟ باید ؟ واقعی نمی خواهم ؟ باید این واقعی نیست ؟ می خواهی ؟ باید می خواهی ؟ باید نیاز داری ؟ به این واقعی نیست ؟ می خواهی ؟ اما شروع می کنی ؟ باید این نوع چیز ها را این واقعی نیست ؟ می خواهم  ؟ کار بهتری داشته باشم  ؟ اما واقعی نیست ؟ باید این کارها را به این کار بخواهی ؟ می خواهی ؟ این کار را به این نوع واقعی باید ؟ باشد ؟ نباید هیچ چیز را به این نوع می خواهی ؟ هیچ چرایی ؟  خاصی نیست ؟ اما شروع نمی کنی ؟ دوباره باز به فردا شروع می شود ؟ باز فکر نمی کنی ؟ باز عمل نمی کنی ؟ باید واقعی باشی ؟ اما دروغ گفته ای باز به خودت همه چیز را رها کرده ای ؟ باز فکر نمی کنی ؟ فقط برگه را سیاه می کنی ؟ همین ؟ 


Is there no good work? It's not worth reading? I'm tired now. I just wrote useless things. That's it? There's no doubt. It's not worth writing. It doesn't have any benefits. You just have to do one thing. There's no special time. You have to warm yourself up. You have to think. Why couldn't I? Write something yesterday? I have to not have my work in this reality? I want these things? Life needs me? But I don't need myself in person. I have to want myself? I have wanted things with me? But when I don't want to? I have to solve things in a good way? I have to? Can you do them at any time? Be efficient? Why do I need my work? It's not real? You have to show things in this reality? I have to want myself? You have to need me? You have no ability to think? You can't do better things? Do nothing? So when you have nothing to do? Do it? I only want one thing for myself? Don't think? Should you want it when you want it? Should you be highly efficient? Should you want work? You need reality? You want? You need to think? You need yourself? You need yourself? It has to be one day? You need to be real? You need to think? What are you not doing? You need to be real? You need to look at yourself with your work? You need to think? You need to want? You need to want? You need to want? You need to want? You need to need yourself? You need to need yourself? You need to want But you lied, and you left everything to yourself? Don't you think about it again? You just blacken the page? That's it?

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد